-
سیمای ما به شیعیان نمی ماند!
جمعه 9 تير 1391
<-PostCategory->
اگر مى خواهید ببینید کسی شیعه است یا نه، امتحانش کنید. یکی از مواد امتحانی این است که آیا وقت نماز را خوب رعایت مى کند یا به دنبال کسب و کار است .
ادعای باطل
اساس همه ارزشها از دیدگاه دین، ایمان به خداست و حتی شرط تأثیر سایر ارزشها وجود ایمان به خداست و در مقابل، اساس همه ضد ارزشها کفر به خدا و تکذیب آیات الهی است. وقتی ما اینگونه مطالب را می شنویم، زمینهای فراهم مىشود برای اینکه به نوعی مبتلا به غرور شویم؛ یعنی شیطان فوراً وسوسه مىکند که الحمدلله ما ایمان داریم و مشکلی نداریم. ما کافر نیستیم؛ پس اهل نجات هستیم! این مسألهای است که قرآن بر آن تأکید کرده است. عدهای هستند که ادعای ارزش یا کمال مىکنند، ولی این ادعایشان واقعیت ندارد. گاهی عدهای به خاطر منافع دنیوی، به دروغ ادعایی مى کنند. إِذا جاءَک الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللّهِ۱؛اینها مى آیند و مى گویند: شهادت مى دهیم تو پیغمبر خدا هستی. البته خدا مى داند تو پیغمبر هستی؛ اما وَ اللّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ؛ اینها به دروغ چنین ادعایی میکنند.
ما شیعیان امیرالمؤمنین که ادعا مىکنیم شیعه هستیم، واقعاً امام علی(علیه السلام) را دوست داریم؛ ولی آیا واقعاً ما شیعه علی هستیم؟ این از مواردی است که شیطان انسان را فریب مى دهد و مىگوید: خداوند گناهان شیعیان را راحت مى آمرزد؛ پس خیالمان راحت است! نظیر این مسأله درباره محبت سیدالشهدا(علیه السلام)، عزاداری و گریه کردن بر آن حضرت است. در این موارد به جا است انسان به روایات و تعالیم خود اهل بیت(علیهم السلام) مراجعه کند. آیا صرف این که ما امیرالمؤمنین(علیه السلام) را قبول داشته باشیم، شیعه مى شویم؟ آیا همه فضائلی که درباره شیعه هست، درباره ما هم صادق خواهد بود؟ وقتی انسان به روایات مراجعه مى کند، مى بیند مسأله این گونه نیست. بسیاری از ما فریب شیطان را مىخوریم. ولی ادعاهایی را که مى کنیم نمى توانیم اثبات کنیم. مى گویند اگر راست مى گویید، باید امتحان شوید و آثارش در شما ظاهر بشود. حال با ملاحظه بعضی از روایات میخواهیم ببینیم ائمه معصومین(علیهم السلام) از شیعیان چه انتظاری دارند.
جوانهای امروز یکی از کارهای عادی است. کسانی که در خانه هستند و حوصله ندارند بیرون بروند، مى نشینند پای تلویزیون. این فیلم تمام شد، یکی دیگر؛ از این کانال به آن کانال تا آخر شب. یا بازار است، یا گردش یا تماشای تلویزیون و فیلم و امثال اینها. چند درصد این گونه نیستند؟! برنامه عمومی ما همینهاست
نماز اول وقت و رازداری
عَنْ هَارُونَ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ کیفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیهَا۲؛ اگر مىخواهید ببینید کسی شیعه است یا نه، امتحانش کنید. یکی از مواد امتحانی این است که آیا وقت نماز را خوب رعایت مىکند یا به دنبال کسب و کار است.
شاحبند و ناحلند و ذابلند
روایت دیگریست از عمرو بنابىالمقدام که چند روایت در این زمینه نقل کرده است. این مختصری از مطالبی است که از ایشان نقل شده: عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) یا أَبَا الْمِقْدَامِ إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِی(علیه السلام) الشَّاحِبُونَ النَّاحِلُونَ الذَّابِلُونَ۳؛ امام باقر(علیه السلام) میفرمایند: شیعیان ما علاماتی دارند: علامت اول این که هر کسی با آنها مواجه مىشود اینها را رنگ پریده مییابد. «شاحب» یعنی رنگ پریده. بعد مىفرماید: لاغر هستند؛ النَّاحِلُون. الذَّابِلُون؛ لبهایشان خشک است. ذَابِلَةٌ شِفَاهُهُمْ، خَمِیصَةٌ بُطُونُهُمْ؛ شکمهایشان گرسنه، لبهایشان خشکیده و به هم چسبیده است. مُتَغَیرَةٌ أَلْوَانُهُمْ مُصْفَرَّةٌ وُجُوهُهُمْ؛ رنگ پریده هستند و صورتشان زرد رنگ است. چطور شده که این گونه شدهاند؟
ممکن است بعضی از نوجوانها که دل پاکی دارند، این گونه روایات را که مىشنوند سعی کنند گرسنگی و بیخوابی بکشند، تا رنگشان زرد و بدنشان لاغر شود، تا بشوند شیعه! توجه داشته باشید که اینها اوصافی است که جنبه غالبیت دارد؛ یعنی مقصود از ذکر این اوصاف ملزومات آنها است. خود رنگپریدگی هنر نیست؛ اما شیعیان از بس اهتمام به سحرخیزی و عبادت شب دارند، رنگ پریده هستند. مقصود اشاره به این است که شیعیان سحرخیز هستند، و آدمهای پرخورِ شکمبارهای نیستند که دائم به فکر خورن باشند. منظور این است که اینها اهل شکمبارگی نیستند و فقط به اندازه لازم، از نعمتهای خدا استفاده مىکنند. این مطالب به قدری از ذهن ما دور است که وقتی مىشنویم شاید تعجب کنیم. علت این که بنده تصمیم گرفتم مقداری از این روایات را بخوانم، اگر چه معلوم نیست به کدامش عمل کنیم، ولی دست کم بدانیم چیست. بدانیم اهل بیت(علیهم السلام) چه چیزی را مى پسندیدند و در چه فضایی مى اندیشیدند. إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیلُ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ فِرَاشاً. وقتی هوا تاریک میشود ما چه کار مى کنیم؟ بسیاری از همان اول شب مى روند تفریح و شبگردی؛ تفریح شب برای جوانهای امروز یکی از کارهای عادی است. کسانی که در خانه هستند و حوصله ندارند بیرون بروند، مى نشینند پای تلویزیون. این فیلم تمام شد، یکی دیگر؛ از این کانال به آن کانال تا آخر شب. یا بازار است، یا گردش یا تماشای تلویزیون و فیلم و امثال اینها. چند درصد این گونه نیستند؟! برنامه عمومی ما همینهاست.
اما امام(علیه السلام) مى فرماید: شیعیان ما، وقتی تاریکی فضا را گرفت، دنبال بستری میروند که استراحتی کنند تا بتوانند بعد به برنامههایشان ادامه بدهند. به فکر این نیستند که روی تشک پر قو بخوابند. وَ اسْتَقْبَلُوا الْأَرْضَ بِجِبَاهِهِمْ؛ وقتی رفع خستگی شد، پیشانىهایشان را به زمین میگذارند و به سجده مىروند. خدا به پیغمبرش هم چنین دستوری مى دهد؛ نمى گوید سجده طولانی کن؛ مى گوید شب درازی را به سجده بگذران؛ وَ مِنَ اللَّیلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیلاً طَوِیلاً. شیعیان واقعی منتظرند شب و وقت خلوتی فراهم بشود تا از مردم جدا شوند و بروند سراغ محبوبشان. کثِیرٌ سُجُودُهُمْ، کثِیرَةٌ دُمُوعُهُمْ؛ هم زیاد سجده مىکنند، هم بسیار اشک مىریزند. کثِیرٌ دُعَاوُهُمْ، کثِیرٌ بُکاوُهُمْ؛ راز و نیازشان با خدا طولانی است، گریه و اشکریختنشان زیاد است. یفْرَحُ النَّاسُ وَ هُمْ مَحْزُونُونَ؛ مردم به شادی مىپردازند؛ اما آنها دلهایشان غمگین است و به فکر آخرت است. فکر این که چرا در کارمان کوتاهی کردیم. چرا مردم از دین روی گرداندند؟ چرا ارزشهای اسلامی ضعیف شد؟ چرا دستاوردهای انقلاب کمرنگ شده؟!
امام باقر(علیه السلام) میفرمایند: شیعیان ما علاماتی دارند: علامت اول این که هر کسی با آنها مواجه مى شود اینها را رنگ پریده مییابد. «شاحب» یعنی رنگ پریده. بعد مىفرماید: لاغر هستند؛ النَّاحِلُون. الذَّابِلُون؛ لبهایشان خشک است. ذَابِلَةٌ شِفَاهُهُمْ، خَمِیصَةٌ بُطُونُهُمْ؛ شکمهایشان گرسنه، لبهایشان خشکیده و بههم چسبیده است. مُتَغَیرَةٌ أَلْوَانُهُمْ مُصْفَرَّةٌ وُجُوهُهُمْ؛ رنگ پریده هستند و صورتشان زرد رنگ است. چطور شده که این گونه شدهاند؟
سیمای شما به شیعیان نمیماند!
رُوِی أَنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ(علیه السلام) خَرَجَ ذَاتَ لَیلَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ کانَتْ لَیلَةً قَمْرَاءَ۴. برنامه مسلمانها این بود: اول مغرب مىآمدند نماز مغربشان را در مسجد مىخواندند، بعد به خانه میرفتند شام مى خوردند؛ سپس برمى گشتند و نماز عشایشان را به جماعت مى خواندند. باز، به خانه برمى گشتند، و مى خوابیدند. آن وقتها که چراغ برق و این حرفها نبود. بهطور طبیعی اقتضاء مىکرد که زود بخوابند. البته اهتمام هم داشتند به اینکه اول شب بخوابند تا سحر بتوانند به عبادت بپردازند.
شبی حضرت امیر(علیه السلام) بعد از نماز عشا از مسجد بیرون آمدند، و قاعدتاً باید به منزل میرفتند؛ ولی در آن شب مهتابی حضرت به خانه نرفتند. فَأَمَّ الْجَبَّانَةَ؛ به طرف یکی از محلات حرکت کردند. لَحِقَهُ جَمَاعَةٌ یقْفُونَ أَثَرَهُ؛ یک عده از شیعیان و دوستان، دنبال ایشان راه افتادند. فَوَقَفَ عَلَیهِمْ؛ حضرت ایستاد و رو به اینها کرد؛ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَنْتُمْ؟ و فرمود: شما که هستید؟ قَالُوا شِیعَتُک یا أَمِیرَ الْمُومِنِینَ؛ گفتند ما شیعیان شما هستیم. فَتَفَرَّسَ فِی وُجُوهِهِمْ. حضرت به قیافه هایشان خیره شد. ثُمَّ قَالَ فَمَا لِی لَا أَرَی عَلَیکمْ سِیماءَ الشِّیعَةِ؛ چطور شما مى گویید ما شیعه هستیم؟ من علامت شیعه در شما نمى بینم، سیمای شما به شیعیان نمى ماند. قَالُوا وَ مَا سِیماءُ الشِّیعَةِ یا أَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ؛ گفتند مگر شیعه چه قیافهایی دارد که ما نداریم، علامتش چیست؟ فَقَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ؛ حضرت فرمود: رنگهایشان از بیداری شب زرد شده. عُمْشُ الْعُیونِ مِنَ الْبُکاءِ؛ از بس از خوف خدا و شوق لقاء الهی گریه کردهاند چشمهایشان گود رفته است. حَدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِیامِ؛ از بس برای نماز و عبادت ایستادهاند، پشتهایشان خمیده شده. خُمُصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیامِ؛ از روزهی بسیار شکمهایشان تهی و به پشت چسبیده است. ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ؛ از فرط دعا و ذکر خدا، لبهایشان خشکیده. عَلَیهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِینَ قیافهشان از خضوع و خشوعی که دارند حالت غبارآلودگی و ژولیدگی دارد. فکر خودآرایی نیستند؛ اینها علامات شیعه است؛ شما که این گونه نیستید چطور ادعا مى کنید که ما شیعه هستیم؟!
……………………………………………………………………………………………………………………
پی نوشت ها :
۱. منافقون / ۱.
۲. بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۱۴۹، باب ۱۹.
۳. بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۱۴۹، باب ۱۹.
۴. بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۱۵۰، باب ۱۹.
نظرات شما عزیزان: